قلب مادر
داد معشوقه به عاشق پيغام كه كند مادر تو با من جنگ
هركجا بيندم از دور كند چهره پرچين و جبين پر آژنگ
با نگاه غضب آلود زند بر دل نازك من تير خدنگ
مادر سنگدلت تا زنده است شهد در كام من و توست شرنگ
نشوم يكدل و يكرنگ تو را تا نسازی دل او از خون رنگ
گر تو خواهی به وصالم برسي بايد اين ساعت، بی خوف و درنگ
روی و سينه ی تنگش بدري دل برون آری از آن سينه ی تنگ
گرم و خونين به منش باز آری تا برد زاينه ی قلبم زنگ
عاشق بی خرد ناهنجار نه بل آن فاسق بی عصمت و ننگ
حرمت مادری از ياد ببرد خيره از باده و ديوانه زبنگ
رفت و مادر را افكند به خاك سينه بدريد و دل آورد به چنگ
قصد سرمنزل معشوق نمود دل مادر به كفش چون نارنگ
از قضا خورد دم در به زمين و اندكي سوده شد او را آرنگ
وان دل گرم كه جان داشت هنوز اوفتاد از كف آن بي فرهنگ
از زمين باز چو برخاست نمود پی برداشتن آن آهنگ
ديد كز آن دل آغشته به خون آيد آهسته برون اين آهنگ:
«آه دست پسرم يافت خراش آه پای پسرم خورد به سنگ»
 
...................................
پ ن 1:ايرج ميرزا جلال الملك شاعر تواناي ايران در اواخر دوره ی قاجاريه در سال 1251ه.ش در تبريز بدنيا آمد . پدر وي غلامحسين ميرزا ملقب به صدر الشعرا(با تخلص بهجت)از شعراي معروف عصر خود بود و جدش ملك ايرج ميرزا پسر فتحعلي شاه نيز اهل شعر وادب بود وبا تخلص انصاف شعر مي سرود............. سالهاي پاياني عمر ايرج ميرزا با فقر و پريشاني گذشت و در سال 1344 ه.ش درتهران درگذشت و در گورستان ظهير الدوله به خاك سپرده شد.
...................................
پ ن 2:اولین آشنایی من با ایرج میرزا به سالهای آخر دبیرستان بازمیگردد. آن زمان که دیوانی نقطه چین دار از این شاعر را یافته بودیم و میخواندیم و ........
اما روانی طبع این شاعر ، چیزیست که همگان به آن اذعان دارند.شعر "گویند مرا چو زاد مادر" شعریست که با تمام سادگی و روانی، بار معنایی بالایی دارد که به نظرم در کتابهای درسی سالیان پیش به بچه ها آموخته میشده است.
هر چند شعرهای به قول عده ای، مبتذل این شاعر، ارج و قرب این شاعر را در دید دیگران کاسته است.
شعر« قلب مادر»، شعر زیباییست که از یک قطعه ی آلمانی ، ترجمه شده و بکار گرفتن قافیه های سخت، توانمندیهای بالای این شاعر را نشان میدهد.
	  چشم مخصوص تماشاست؛اگربگذارند /  خنده ی پنجره زیباست؛اگربگذارند.