حماسه ی رود
هرگاه نامی از «علی موسوی گرمارودی» به میان می آید،بی اختیار به یاد این شعر «مرحوم اخوان ثالث» میافتم:
هان ای علی موسوی گرمارودی آلوده به منت مکناین لقمه ی نان را
ای مرد نه شرقی و نه غربی ، ز حقایق بشنو زمن این نکته و تصدیق کن آن را
حالت به از این است چه در شرق و چه در غرب اهل ادب و فضل و خداوند بیان را
و.........
این شعر ادامه دارد و موسوی گرمارودی نیز متقابلا جواب را با زبان شعر میدهد و در نهایت ، اخوان شعری میسراید در رد شعر اولش که آن شعر و جوابیه ها مورد بحث من نیست.
من نمی دانم در این وانفسای ریاکاری و چند رنگی،گرمارودی جزو کدام دسته از شاعران قرار میگیرد،شاعران حکومتی یا شاعران مستقل،شاید دانستنش چندان هم مهم نباشد.اگر گرمارودی تنها شعرش «در سایه سار نخل ولایت» هم بود؛برای احترام من نه چندان مذهبی به او کفایت میکرد و حال آنکه شعر زیبای زیر ،احترام و تحسین را دو چندان میکند:
حماسه ی رود را درودی نباید گفت ،
که از خروش ناگزیر است.
من تلاش آبی را
کز آوند گیاهی خرد
بالا میرود،
بیش پاس میدارم؛
تا رودی
که با غرشی بلند
در بستری ناگزیر میرود.
چشم مخصوص تماشاست؛اگربگذارند / خنده ی پنجره زیباست؛اگربگذارند.