نه مرغ میخوام ،نه سیمرغ
دیشب از تلویزیون ملی جمهوری اسلامی ،سخنان پرمغزجناب آقای «مسعود خان ده نمکی» را با گوش جان میشنیدم.مسعود خانی که خیلیها او را با فعالیتهای افراطیش در خلال سالهای 76 تا 84 و نشریات توقیف شده اش به خاطر دارند. در خاطرات این شخص میخوانیم که در سال 67 در اعتراض به پذیرش قطعنامه ی 598 توسط امام و اعلام پایان جنگ؛6 ماهی را به حالت اعتراض در جبهه ها ماند.(حتما مراد ایشان از اینکار؛جهاد با نفس بوده که در شهر به هزار ویک دلیل امکان آن وجود نداشته است،خرده نگیرید.)
آقای همه فن حریف داستان ما پس از ساخت فیلمهایی همچون «فقر و فحشا» پروژه ی «اخراجیها » را کلید زد.
همگان جمله ی معروف او را که «نه مرغ میخوام، نه سیمرغ» به خاطر داریم.جمله ای که در اعتراض به تعلق نگرفتن جوایزی بیش از آنچه مد نظر ایشان بود، توسط آقای همیشه معترض، در اختتامییه ی جشنواره ی فیلم فجر بر زبان رانده شد.
دیشب در حالیکه تلویزیون «عمو عزت» را نظاره گر بودم،در این فکر بودم؛ برای مردمی که از فیلم فارسی «اخراجیهای 2» ،چنان استقبالی به عمل می آورند،که نه تنها رکورد فروش سینمای ایران را با رقم نجومی 8 میلیارد تومان جابجا کرده، بلکه تا مدتها کسی به این رکورد نزدیک هم نخواهد شد؛باید هم ،شخصی چون ده نمکی ،به خویش اجازه دهد،خود را کارشناس و صاحب نظر در تمام امور بداند و دوست و دشمن را از دم تیغ انتقاد بگذراند.کاش اینقدر کم حافظه و یا شاید بهتر است بگویم کم اطلاع نبودیم و یادمان میماند که این به اصطلاح روشنفکر امروز ،همان افراط گرای دیروز است ،که بنا به ضرورت؛تغییر موضع داده است.
بعیدست افکار دُگم ایشان؛بدین راحتی تغییر کرده باشد.
بیشتر بیندیشیم !!
چشم مخصوص تماشاست؛اگربگذارند / خنده ی پنجره زیباست؛اگربگذارند.